از زندگی ناامید نیستم
چون آن خدایی ک به خاطره لبخند دادن ب گلها، ابرها را میگریاند
حتما روزی برای لبخنده من هم کاری خواهد کرد
از زندگی ناامید نیستم
چون آن خدایی ک به خاطره لبخند دادن ب گلها، ابرها را میگریاند
حتما روزی برای لبخنده من هم کاری خواهد کرد
برای لبخند تو باید یکی دیگه اشکش دربیاد
حکایت این روزهای ما
حکایت مردی است که دو تا دختر داشت
یکی را به کشاورز داد و دیگری را به کوزه گر
بعد از یه سال جهت عیادت سراغ دخترانش رفت
از دختر کشاورزش پرسید اوضاعتان چطور است؟
دخترش گفت: باران ببارد حال و روزمان عالی میشود
سپس نزد دختر کوزه گرش رفت و از او حالش را پرسید
که او نیز در جوابش گفت:
اگر باران نبارد حال و روزمان خوب میشود
پس مرد شبانه راهی منزل شد و وقتی زنش از او حال دخترانش را پرسید
گفت : عیال چه بگویم که ولله چه باران ببارد و چه نبارد ما بدبختیم
احسنت بر شما
با خرید و هولد ریپل آینده از آن شماست…