روزگار تلخ یک آلت سیزن باز

من همونم که یه روز میخواستم پولدار بشم
میخواستم پولدارترین آدم دنیا بشم

توی چاله افتادم خاک منو زندونی کرد
آلت سیزن هم که نشد اونم سرگرونی کرد

حالا یه بی پول شدم یه فقیر نیمه جون
یه طرف میرم به خاک یه طرف به آسمون

هیچی باقی نیست ازم لحظه های آخره
آرزوهام همشون توی سینه میمیره

خشک میشم تموم میشم فردا که آلت سیزن بیاد
یه پیر خسته ام که جوونیم رفته به باد

وقتی که هولد کردی و توو ضرری و برا دلخوش کردن خودت به شعر سرودن روی می‌آوری

شاعر گران قد علی رضا بد نام