تیتر همشهری و گرونی دلار

چند روزه عجیب احساس عقب موندن دارن. حس میکنم از تمام آرزوها و نیازها و همه چی چندین پله دورتر شدیم. حس میکنم بازی به مرحله ای رسیده که ممکنه دیگه اینجا هر کدوم از ما ببازه و نتونه جلوتر بره. واقعا حس عجیبیه…
هیچ وقت فکرش رو نمیکردم به دهه سوم از زندگیم برسم و هنوز مهاجرت نکرده باشم. کلا دیگه چه مهاجرتی؟ هر چقدر هم جمع کرده باشیم یا داشته باشیم مگه چقدره؟
اصلا کاری به این ندارم که اینجا فروم کریپتوئه فقط دلم میخواست جلو چهار نفر ادمی که اقتصاد سرشون میشه حرف بزنم… خداوکیلی تیتر روزنامه همشهری رو دیدم نابود شدم. اینا رو مینویسن بی سوادها باور میکنن و تکرار میکنن:

رادیوی ماشین اتفاقی روشن بود چند شب پیش با یه نجار داشتن مصاحبه میکردن. طرف میگفت الان مردم رفاه دارن به نسبت گذشته! ما اون زمان یکم روغن میخریدیم الان ببینید مردم دو سه تا گونی برنج میخرن واسه خونه. مزد کارگر روزی انقد ریال بود الان ببینید کارگر روزی 1 میلیون میگیره. واقعا برام عجیب بود… یاد اون خانومی افتادم که میگفت گرونی دلار به ما چه ربطی داره مگه دلار پول رایج ماست؟؟

بیاید یکم حرف بزنید بام واقعا نمیدونم کجا خودم رو خالی کنم

1 لایک

بلد نیستم ادیت کنم. گزینه ادیت کجاست؟ یکم غلط نگارشی داشتم. انقد بی حوصله و ناراحتم. ببخشید دیگه خودتون متوجه میشید چی نوشتم

1 لایک