همانطور که بحث پیرامون حاکمیت در پروتکلهای اجماع بیشتر و بیشتر میشود، آشکار است که دیدگاه اصلی ساتوشی ناکاماتو تحت عنوان «یک پردازنده- یک حق رأی» کل صنعت کریپتو را به سمت حکمرانی متمرکز حول ماشینها سوق میدهد نه انسانها. اما اگر به راستی هوش مصنوعی همانگونه که ایلان ماسک و سم آلتمن نیز بهمراتب هشدار داده بودند، تهدیدی برای انسان به شمار میرود، پس چرا ریسک کرده و به آن قدرت سیاسی شبکههای غیرمتمرکز را میدهیم؟ به دلیل آنکه ما در مقابل ناشناس ماندن افراد و حفظ حریم شخصی آنها همانطور که بلاک چین قول داده است، متعهدیم. تا زمانی که این رویکرد به مبارزه با فساد مالی کمک کند، با محاسبات غیر متمرکز میتوان با سوء استفادههای سیاسی از بستر اینترنت، مقابله کرد. هوش مصنوعی آنقدرها هم تهدیدی جدی تلقی نمیشود. این مساله که الگوریتمهای شبکههای اجتماعی با الگوهای رفتاری کاربران پیشرفت میکنند، حقیقت سیاسی امروز را توضیح میدهد. بااینحال، هوش مصنوعی ما را با سؤالات و چالشهای عمیقتری روبرو میکند. بارزترین مسالهای که در سیاست عصر حاضر با آن روبرو هستیم، شک و تردید روزافزونی است که در مورد روند دموکراتیک ایالات متحده وجود دارد. آیا عوامل نفوذی خارجی برندهی پرخرجترین انتخابات شدند؟ از زمان صلح وست فالن در قرن ۱۷ام، ساختار سیاسی دولتهای ملی بر مبنای عدممداخلهی داخلی بوده است. حقیقتی که مارک زاکربرگ، سازندهی فیس بوک، در نشست موضوع نفوذ روسها به فیسبوک نتوانست به آن اقرار کند این بود که اینترنت دیگر با دولت ملی سازگار نیست. هوش مصنوعی اینترنت امروزه بر اساس علاقهمندیهای ما، ارسالهای مجدد، لینکها، انتشار عکس و توکنهایی که مالکشان نیستیم کار میکند. این توکنها هستند که بر زندگی ما حکمرانی میکنند و منافع اعضای شبکه و جامعه را بررسی میکنند. بهمنظور حفظ رقابت، فیسبوک و گوکل تلاش میکنند بیشتر اورولی شوند.
بحث و گفتگوی زیر پیرامون مقاله «چرا بلاک چین و ارزهای دیجیتال بهترین سلاح علیه حاکمیت هوش مصنوعی هستند؟» شکل گرفته است.